اگر در حال خواندن این مطلب هستید، به احتمال زیاد یا والد هستید، یا والدینی را میشناسید، یا خودتان یک والد دارید. همه به نوعی با والدبودن ارتباط دارند. بهطور مشابه، تقریباً همه در مورد نحوهی رفتار والدین نظر دارند. والدین جدید غرق توصیههای طلبکرده و ناخواسته هستند. ما به این باور رسیدهایم که والدین راههای بیشماری برای شکستدادن فرزندان خود دارند و در صورت عدم انجام و گفتن چیزهای درست در زمانهای مناسب، آنها را در مسیر شکست، ناراحتی و فقر قرار میدهند. خوشبختانه این درست نیست! والدین نیازی به کاملبودن ندارند. در واقع، آنها نباید کامل باشند! چون هیچکسی کامل نیست! یک فرد فقط باید یک “والد به اندازهی کافی خوب” باشد.
پدر و مادر به اندازهی کافی خوب چیست؟
مفهوم وینیکات از «مادر به اندازهی کافی خوب»
والدین به اندازهی کافی خوببودن یک رویکرد تربیت فرزند است که بر عدم امکان کمال تأکید میکند. کمال نه تنها دست نیافتنی است، بلکه نمیتواند کودکان را برای واقعیت آماده کند. اغلب والدین ممکن است احساس کنند که حتی کوچکترین اشتباهات آنها تأثیری پایدار بر فرزندانشان خواهد داشت. با این حال، کودکان بسیار انعطافپذیرتر از آن چیزی هستند که والدین ممکن است تصور کنند. تابآوری، سازگاری و استقلال بیشتر توسط کودکانی که با میزان زیادی ناامیدی بهویژه از جانب والدین خود مواجه هستند، ایجاد میشود. درحالی که استاندارد «والد به اندازهی کافی خوب» در طول رشد کودک تغییر میکند.
سبکهای والدبودن
تعداد بیشماری کتاب و مقاله در مورد والدبودن نوشته شده است، بنابراین تعجبی ندارد که انواع سبکهای والدبودن با نامهای جذاب وجود داشته باشد. با این حال، والدین ممکن است بخواهند از الگوبرداریِ بسیاری از این سبکها خودداری کنند. بنابراین قبل از اینکه در مورد والدین کافی صحبت کنیم، اجازه دهید با بررسی برخی از روشهای کمتر موفق دیگر شروع کنیم.
تربیت هلیکوپتری
همانطور که از نام آن پیداست، والدبودن هلیکوپتری شامل یک مراقبت دائمیاست که همیشه بالای سر کودک پرواز میکند. والدین هلیکوپتری آنقدر به کودک نزدیک هستند که مسلماً بیش از حد درگیر زندگی فرزندان خود میشوند. آنها تلاش میکنند تا از فرزندان خود در برابر ناامیدی، شکست و چالشها محافظت کنند. بهطور مشابه، والدین هلیکوپتری روی فرزندان خود معلق هستند تا به آنها کمک کنند که به سمت موفقیت بروند. درحالیکه هیچیک از اینها مشکلساز به نظر نمیرسد (چه کسی دوست دارد فرزندانش رنج بکشند یا شکست بخورند؟). پژوهشها نشان داده است که این سبک از والدبودن مانع از ایجاد حس استقلال در کودکان میشود. فقدان استقلال میتواند منجر به ناتوانی در مدیریت موفقیتآمیز چالشها و ناامیدیها شود که در آیندهی هر کودکی اجتنابناپذیر است.
سبک چمنزن (یا بولدوزر یا برف پاککن)
چند نام مختلف برای این سبک از والدبودن وجود دارد. والدبودن ماشین چمنزنی مانند والدبودن هلیکوپتری است، اما حتی با دخالت بیشتر. این والدین به جای معلقبودن بالای سر فرزندان خود که همواره آمادهی نجات آنها هستند، فعالانه برای حذف یا کوچکترکردن چالشها و مشکلات از زندگی فرزندان خود گام برمیدارند. والدین ماشین چمنزنی درست مانند والدین هلیکوپتری خوب هستند، اما فرزندان آنها ممکن است با بزرگترشدن شکست در شرایط ناتوانی بیشتری قرار بگیرند.
والدبودن ببری
والدبودن ببری شامل رویکردی معتبرتر و سختگیرانهتر با هدف پرورش کودکانی با پیشرفت بالا است. این سبک والدبودن، اغلب شامل فشار زیادی برای موفقیت و اجتناب از فعالیتهایی است که ممکن است توجه را از هدف منحرف کند. درحالیکه والدین ببری ممکن است بهترین نیت را داشته باشند. این سبک از والدبودن ممکن است منجر به موفقیت بیشتر نشود و در عوض منجر به افزایش اضطراب و افسردگی کودک شود.
پدر و مادر کافی
وینیکات دونالد وودز وینیکات یک متخصص اطفال و روانکاو بریتانیایی بود که در رشد کودک تخصص داشت. وینیکات مفهوم والدبودن به اندازهی کافی خوب را پایهگذاری کرد. در آن زمان بهطور خاص بر “مادر کافی” تمرکز داشت. او تشخیص داد که نیازهای کودکان با رشد آنها تغییر میکند. درحالیکه والدین باید خود را با این تغییرات تطبیق دهند، ناگزیر در برخی مواقع ناسازگار میشوند. با این حال، پایهای محکم از ثبات، عشق و حمایت از هر گونه اشتباهی که ممکن است در این راه رخ دهد؛ محافظت میکند. کودکان آنقدر شکننده نیستند که والدین فکر میکنند. انعطافپذیری آنها به این معنی است که میتوانند در برابر اشتباهات گاه و بیگاه والدین مقاومت کنند. علاوه بر این، از آنجایی که سبکهای والدبودن که در بالا مورد بحث قرار گرفت، بر آسانترکردن زندگی کودکان تمرکز میکنند، والدین خوب به دلیل ارزشی که به کودکانِ در حال رشد میدهند، از ناکاملبودن استقبال میکنند.
کاملبودن نه ممکن است و نه ارحجیت دارد.
کمال، غیر ممکن است! تا حدی که شاید ما آرزوی آن را داشته باشیم، کاملبودن در جایگاه والدین مطلقاً دستنیافتنی است. متغیرهای زیادی در طول زمان درازمدت، اشتباهها را اجتنابناپذیر میکند. درصورتیکه به موضوع این پست توجه نکردهاید، باید بگوییم ما به والدین کاملی نیاز نداریم یا حتی نمیخواهیم. تلاش برای رسیدن به هدف غیرممکنِ کاملبودن که بهترین والد باشید، مشکلات خود را ایجاد میکند. در واقع، پذیرفتن نقص در رابطهی والد و فرزند میتواند حتی مزایایی هم داشته باشد.
وقتی کمال هدف باشد همه چیز بد و بدتر به نظر میرسد و کودکان برای شکست آماده میشوند. هر ناامیدی یا اشتباهی میتواند حتی بیشتر دردسرساز شود، اگر کودکان آن را به عنوان سندی بدانند که هرگز به آن هدف کامل بودن نمیرسند. با این حال، اگر بتوان اشتباهها را به عنوان بخشی طبیعی از زندگی عادی تلقی کرد، پذیرش آنها آسانتر خواهد شد و کودکان مهارتهای زندگی ارزشمندی را توسعه خواهند داد.
سازگاری
وقتی کاملبودن هدف نباشد، کودکان میتوانند انتظار مقدار واقعی و سالمی از شکست یا ناامیدی را داشته باشند که بخشی از زندگی است. علاوه بر این، زمانیکه آنها والدین خود را خطاپذیر میبینند، ممکن است یاد بگیرند که چگونه مسائل را برای خود حل کنند. والدین به احتمال زیاد همیشه حضور نداشته و یا همواره توانایی رفع مسأله را ندارند. به همین دلیل برای کودکان مهم است که بیاموزند چگونه راهحلهای خود را بیابند یا وقتی راهحلی وجود ندارد چگونه سازگار شوند.
سرزنش کردن
این ایده که کمال دستیافتنی است اغلب به این باور منتهی میشود که هر چیزی کمتر از کمال باید تقصیر کسی باشد. یک مسأله باید نتیجه این باشد که کسی به اندازهی کافی تلاش نمیکند. میدانیم که این درست نیست، اما والدین کمالگرا میتوانند در هنگام بروز مسائل یا مشکلات در دام سرزنش خود، والدین دیگر یا کودک بیفتند. این طرز تفکر اشتباه، میتواند باعث ایجاد شکاف در خانواده شود و الگویی برای رفتار مشکلساز فرزندان باشد.
سرخوردگی
گاهی اوقات والدین از فرزندان خود دلخور میشوند یا از آنها احساس ناامیدی میکنند. این بدان معنا نیست که آنها والدین بدی هستند، فقط به این معناست که آنها انسان هستند. به همین ترتیب، کودکان میتوانند از والدین خود ناامید شوند. علاوه بر اینکه این موضوع بخشی طبیعی از زندگی است، بررسی واقعیت میتواند چیز خوبی باشد. همانطور که کودکان رشد میکنند و بالغ میشوند، به طور فزایندهای از والدین خود استقلال پیدا میکنند. میتوان اینگونه درک کرد که والدین آنها خطاپذیر و انسان هستند. این مورد به نوبهی خود میتواند به کودکان کمک کند تا راهحلهای خود را پیدا کنند. علاوه بر این، والدین میتوانند با نشاندادن درک سالم و پذیرش عیبها یا اشتباههای خود به عنوان الگو عمل کنند.
پارگی و ترمیم
والدین زمانی با فرزندان خود هماهنگ میشوند که از نیازهای عاطفی و جسمی آنها آگاه باشند و بتوانند به آنها پاسخ دهند. این هماهنگی میتواند بر احساس امنیت و درک کودکان تأثیر بگذارد و میتواند نقش مهمی در سبک دلبستگی آنها داشته باشد. وقتی این هماهنگی وجود نداشته باشد، میتواند منجر به گسست روابط بین والد و فرزند شود. خوشبختانه، شواهد نشان میدهد که هماهنگی مداوم بین والد و فرزند ضروری نیست. به گفتهی ادوارد ترونیک، روانشناس رشد آمریکایی، به نظر میرسد که والدین تنها در ۲۰ تا ۳۰ درصد مواقع با فرزندان خود هماهنگی کامل دارند. در واقع، ناهماهنگی و پارگی، فرصت ارزشمندی برای تعمیر است.
فرآیند ترمیم پارگی با تعداد زیادی فرصت یادگیری برای کودک همراه است. به عنوان مثال، کودک میتواند یاد بگیرد:
چگونه اشتباههای خود را بپذیریم و مسؤولیتپذیر باشیم،
چگونه پریشانی را تحمل کرده و احساسات را تنظیم کنیم.
نحوهی حل مسائل و حل تعارضات
از طریق پارگی و ترمیم چگونه میتوان ارتباطات و روابط را بهبود بخشید؟
والدین میتوانند رفتارها را برای فرزندان خود الگوبرداری کنند و به آنها کمک کنند تا عادات بین فردی سالم را بیاموزند. علاوه بر این، پارگی و ترمیم متعاقب آن حتی میتواند پیوند بین والدین و فرزندان را تقویت کند. هنگامی که اختلافات با اطمینان و شایستگی حل شود، کودکان میآموزند که درگیریهای جزئی هیچ تهدید واقعی ایجاد نمیکند. این به آنها کمک میکند تا در روابط خود احساس امنیت بیشتری داشته باشند.
به اندازهی کافی خوب دقیقاً چیست؟
اکنون میدانیم که کاملبودن هدف نیست، اما «به اندازهی کافی خوببودن» دقیقاً چیست؟ خوب، این بخشی از زیبایی این رویکرد است. والدبودن مجموعهای از قوانین سختگیرانهای نیست که باید از آنها پیروی کنید.
اگر بیشتر اوقات در دسترس فرزندانتان هستید، به شما تبریک میگوییم! این “به اندازهی کافی خوببودن” است! احتمالاً این همه صفحه را نخواندهاید که بدون دریافت چیزی بیشتر از آنچه میدانید از آن خارج شوید، درست است؟ موارد زیر قوانین سخت و سریعی نیستند، اما در اینجا چند مفهوم وجود دارد که باید در سفر خود به سمت خوببودن به خاطر داشته باشید.
“به اندازهی کافی خوببودن” تکامل مییابد،
ناگفته نماند، آنچه برای یک نوزاد «به اندازهی کافی خوببودن» است با آنچه برای یک نوجوان «به اندازهی کافی خوببودن» است تفاوت دارد.
نوزادان که اساساً درمانده هستند و قادر به برآوردن نیازهای خود نیستند، نیاز به توجه، مراقبت و زمان زیادی دارند. خوشبختانه نیازهای آنها نسبتاً ساده است.
با رشد کودکان، نیازهای آنها بهطور فزایندهای متنوع و پیچیدهتر میشود. با این حال، اشتباههای والدین خیلی کم مسألهساز میشود و حتی میتواند مفید هم باشد.
منعطف بمانید و با نیازهای در حال تغییر کودک خود هماهنگ باشید تا به تعیین آنچه در هر مرحله از «به اندازهی کافی خوببودن» است؛ کمک کنید.
فهمیدن، نه خلقکردن
اغلب والدین نقش خود را به عنوان نوعی خالق یا شکلدهنده میبینند. هدف آنها این است که فرزندان خود را به افرادی تبدیل کنند که معتقدند فرزندانشان باید باشند. رویکرد والد به اندازهی کافی خوب بر اهمیت شناخت، درک و حمایت از هر کسی که کودک میخواهد باشد تأکید میکند. البته بچهها خیلی چیزها دارند!
بدون دیدگاه